هدیه امام رضا (ع)
روح الله برای من هدیہ امام رضا بود، همسری ڪه امام هشتم بہ آدم هدیہ بدهد و امام حسین (ع) او را بگیرد وصف نشدنی است، من عروس چنین مردی بودم.
با بچہ های دانشگاه رفتہ بودیم مشهد، اونجا برای نخستین بار برای ازدواجم دعا ڪردم گفتم: یا امام رضا (ع) اگر مردی متدین و اهل تقوا بہ خواستگاری ام بیاد قبول می ڪنم، یڪ ماه بعد از اینڪه از مشهد برگشتم روح الله اومد خواستگاری ام و شدم عروس امام رضا (ع).
شهید روح الله قربانی
@bastamisar ]
#خاطرات_شهدا
ای که بر تربت من میگذری، روضه بخوان
یک دوست دیگری هم داشت که به واسطه شهید خلیلی با او آشنا شده بود. همین بنده خدا تعریف میکرد: با شهید دهقان امیری در گار شهدا بهشت زهرا(س) قرار داشتیم وقتی رسید، حدود دو ساعت سر مزار رسول حرف زدیم.
بعد سر خاک بقیه شهدا رفتیم و هر شهیدی را که میشناخت سر خاکش میایستاد و حدود یک ربع راجع به شهید صحبت میکرد، جوری حرف میزد و خاطره تعریف میکرد که انگار سال ها با آن شهید رفیق بوده است.
گرمای طاقت فرسایی بود اما چنان غرق مطالب و حرف بودیم که گرما را حس نمی کردیم. سپس برگشتیم بر سر مزار شهید رسول خلیلی و صحبتهایمان را ادامه دادیم. موقع خداحافظی گفت: روضه بزار گوش کنیم و این جمله شهید خلیلی را یادآوری میکرد که: ای که بر تربت من میگذری، روضه بخوان/نام زینب(س) شنوم زیر لحد گریه کنم»
گفتم: بابا لازم نیست اما اصرار کرد و خلاصه یک روضه گوش کردیم. وقتی تمام شد با آهی سوک سکوت را شکست، حسرت داشت،حسرت شهادت.
بوی عطر پیراهنش را هیچ وقت فراموش نمیکنم. خداحافظی کردیم و این آخرین خداحافظی من و محمدرضا بود.
شهید محمدرضا دهقان امیری
#رفیقــ_شهیدمــ
#بخش_چهارم
@bastamisar
درباره این سایت